اواخر دهه70 زمانی که اعضای جهادسازندگی خانههایشان را در محدوده جاهدشهر ساخته بودند، شرکت سرمایهگذاری خانهسازی ایران، شروع به ساخت مجتمع قائم(عج) در انتهای جاهدشهر (بولوار سجادیه امروزی) میکند. این شرکت، مجتمع را در نمایشگاه بینالمللی مشهد به بازدیدکنندگان معرفی میکند و کسانی که خواستار خرید خانه هستند با پرداخت نقدی بخشی از مبلغ، خانهدار میشوند.
بسیاری از ساکنان قدیمی این مجتمع از اینجا کوچ کردهاند و تعدادی از آنها هم به رحمت خدا رفتهاند. همسایههای قدیمی که با روزهای سخت و کمبودهای اینجا کنار آمدهاند، حالا ساکنان مجتمع قائم(عج) هستند که در این روزهای سرد پایان پاییز به گرمی کنار هم زندگی میکنند. به اینجا آمدهایم تا با ساکنان قدیمی که هنوز در این مجتمع روزگار میگذرانند، صحبت کنیم و خاطراتشان را ورق بزنیم.
با آنکه رنگ و روی دیوارهای بتنی مجتمع پریده و رنگ زرد و خاکستری به خود گرفته است، اما هیچ ترکی ندارد و نشان میدهد استحکام و مقاومت زیادی دارد. فضای دور مجتمع دیوار و نرده ندارد و بلوکها در فضایی مستطیلشکل دور تا دور هم بنا شدهاند. فضای خالی وسط، یک بنای مرکزی دارد که شامل مسجد، حسینیه، چند سوپر، میوهفروشی و تاکسی تلفنی است و با کمی فاصله، فضای مستطیلشکل دیگری است که چند سالی میشود شهرداری آن را به بوستانی کوچک تبدیل کرده است و کودکان از تاب و سرسره آن استفاده میکنند.
حسن قلیزاده، بازنشسته فرهنگی و متولد1341 است. او عضو هیئت امنای مسجد و حسینیه قائم المهدی(عج) در مرکز مجتمع است که چند سالی است به چند کوچه بالاتر رفته و خانه بزرگتری گرفته است. قبل از اینکه در مجتمع قائم(عج) ساکن شود، در آزادشهر اجارهنشین بوده و در نمایشگاه بینالمللی متوجه میشود که شرکت سرمایهگذاری خانهسازی در حال ساخت این مجتمع است.
میگوید: وقتی در نمایشگاه ماکت و بخشی از فضای این مجتمع را دیدم، از استحکامش خوشم آمد و به اینجا آمدم تا از نزدیک روند ساخت و فضای آن را ببینم. مجتمع قائم(عج) تنها فضای مسکونی اینجا بود و اطراف آن تا چشم کار میکرد، زمین خالی بود. فضای آرامی داشت. از انتهای آسفالت خانههای جهادسازندگی دیده میشد که آنزمان جزو شهرداری منطقه10 بود. بلوکها در حال ساخت بود و آسفالت، آب، برق و گاز هم نداشت.
سال1380 خانهها را تحویل میگیرند و تا آنزمان آب و برق به مجتمع میرسد. حسن آقا میگوید: اینجا 25بلوک دارد که هشتبلوک اول را تا سال80 کامل کردند و بقیه بلوکها تا چند سال بعد تکمیل شد. هر بلوک علاوهبر پیلوت که آن هم مسکونی است، سه طبقه دارد و هر طبقه چهار واحد و درمجموع چهارصد واحد اینجاست.
خانهها پنجاه و شصتمتری است و همه یکشکل است و یک اتاق خواب دارد. دیوارها بتنی و پیشساخته است. دیوارها را در حوضچه آب آرماتوربندی میکردند تا آب بخورد و محکم شود و بعد با جرثقیل دیوارهای آماده را به اینجا میآوردند و سر هم میکردند. دیوارها آجر ندارد و یکتکه است و با 10ریشتر زلزله هم چیزی نمیشود. ساکنان هشتبلوک اول از همهصنفی بودند، اما سایر بلوکها را ارتش خرید و به اعضای خود داد.
بعد از اتمام ساخت بلوکها، شرکت خانهسازی یک سالن و چند مغازه هم در فضای خالی محوطه آماده میکند تا ساکنان در همین سالن جلسه بگذارند و با هم همفکری کنند. اوایل در همین فضا دور هم جمع میشوند اما کاربرد این سالن فقط به همین جلسات ختم میشد و چون این محدوده مسجدی هم نداشته مدیران هر بلوک با ساکنان مجتمع خودشان جلسه میگذارند تا کاربری این فضا را تغییر داده و آن را تبدیل به مسجد و حسینیه کنند.
حسن آقا میگوید: خوشبختانه بیشتر ساکنان راضی بودند و آنها هم خواستند که نزدیک خانه مسجد باشد و با رایزنی اولین روحانی اینجا که حاج آقا حسن رضایی بود، توانستیم سالن را به مسجد تبدیل کنیم.
اوایل برای خرید مایحتاج زندگی، مشکلات زیادی پیشروی ساکنان مجتمع بوده است و باید خودشان را برای خرید به قاسمآباد میرساندند. اما شرکت خانهسازی مغازههای اطراف مسجد را به تعدادی از کارکنان خود میسپارد که قصد بازخرید داشتند و این مغازهها تبدیل به سوپرمارکت و میوهفروشی میشود.
اینجا به پایتخت کارتبازی معروف بود و همه بچههای جاهدشهرکارتهای فوتبالی و ماشین خود را میآوردند و مسابقه شروع میشد
حسن آقا از رفتوآمد خانوادگی همسایههای قدیمی میگوید و اینکه چقدر همدل بودند و کارها را با هم جلو میبردند. او میگوید: البته بودند ساکنانی که با هیچکس رفتوآمد نداشتند، ولی اکثریت تمایل به شناخت یکدیگر و فعالیتهای اجتماعی داشتند. روضههای خانگی در دهه فاطمیه و محرم و صفر برپا بود و خانمها به این روضهها میرفتند، اما چون فضا کوچک بود معمولا مراسمهای مذهبی بزرگتر را در همین مسجد برپا میکردیم.
مسجد برای ساکنان قدیم و جدید مجتمع، پایگاه فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی است. سردر آن را با کاشیهای فیروزهای و کتیبههایی به خط نستعیلق و با آجر سهسانت نما کردند و فضای داخل آن را هم به زیبایی و با سلیقه به فضایی معنوی تبدیل کردند. سالن در نیمهشعبان سال1383 تبدیل به مسجد شده است.
حسن آقا میگوید: مصطفی دوامپور از کودکان بزرگشده همین مجتمع است که درس طلبگی خوانده و حالا روحانی اینجاست. روحانی اول مسجد هم آقای حسن رضایی است که زحمت زیادی برای سروساماندادن اینجا کشید و کارهای مربوط به تغییر کاربری آن را انجام داد. گلدستههای مسجد را از شمال خریدیم و اینجا نصب کردیم. نما، کتیبهها و کاشیها را هم خودمان خریدیم و نصب کردیم.
نزدیک به 15سال است که خانمهای مجتمع و مجتمعهای اطراف در همین مسجد اعتکاف میکنند. کانون فرهنگی، پایگاه بسیج خواهران و برادران امام زمان(عج)، مهد الرضا و حلقه صالحین از فعالیتهای دیگر در این فضای معنوی است.
محمدرضا اصغری یکی از جوانان حال حاضر و کودکان قدیمی همین مجتمع است که یکسالی میشود با برادرش یکی از سوپرهای کنار مسجد را اجاره کردهاند. او مشکلات این روزهای این مجتمع را مجردنشینی آن میداند و میگوید: چند سال پیش اینجا فضای خانوادگی و خوبی داشت و بیشتر نظامیها ساکن اینجا بودند.
پانزدهسال پیش زمین بازی بچهها خاکی بود و پسرهای مجتمع، اینجا فوتبال بازی میکردند. اینجا به پایتخت کارتبازی معروف بود و همه بچههای جاهدشهرکارتهای فوتبالی و ماشین خود را میآوردند و مسابقه شروع میشد.
هنوز اطراف اینجا مثل حالا فنس ورزشی نداشت و از دور و اطراف برای فوتبال به اینجا میآمدند و بچههای مجتمعهای مختلف با هم رقابت و کَلکَل میکردند. بیشتر قدیمیها از اینجا رفتهاند. تعداد کمی از بلوکها خانوادگی است و دیگر ساکنان از احوال هم خبر ندارند و به کار خودشان میرسند.